سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که عوض را باور کند ، در بخشش جوانمرد بود . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

صفحات اختصاصی
 
قرآن ، نماز
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :14
بازدید دیروز :21
کل بازدید :149956
تعداد کل یاداشته ها : 164
103/2/28
11:33 ص

 

لبخند به لب نبی رحمت آمد

صادق پی تهنیت بر امت آمد

افزود شکوه جشن ما را رهبر

آنگاه که با هفته ی وحدت آمد

+

میلاد رسول آخرین آمده است

در خنده گلی ز صادقین آمده است

تا هفته ی وحدت شد از ایران اعلام

در عرش ، ملک به آفرین آمده است

 

 


  
  

 

الله بود هادی و هم حامی ما

قرآن و ولا دو رمز خوشنامی ما


در سایه ی سبزاتحاد ملی

محکم بود انسجام اسلامی ما

***

با ماه ربیع آمده از ره چو بهار

بشکفت بهار در بهار از لب یار

فرمود که انسجام اسلامی ماست

در سایه ی اتحاد ملی ، به قرار

***

فرمود این کلام در آغاز سال نو  

آن رهبری که روح و بهارمضاعف است


ایران ما  در اوج شکوفایی و شکوه

 با همت مضاعف و کار مضاعف است

***

سـرورم ، رهبـرنـور و امّیـد

وقت تبریک دراین سال جدید


سـال هشتاد و نـه شمسی را

 همّت و کـار مضاعف نامید

*

باشد امسال  بسی خرّم و پرخیر و صفا

سـال هشتـاد و نـه شـمسی فرخـنده لقـا


همّت و کـار مضاعف شده سرلوحه ی سال

چون که فرموده چنین رهبر فرزانه ی ما

 

*

تبریک به ایران که دگر عیدشده

چون همت مان مورد تایید شده


شد وقت «جهاد اقتصادی» امسال

 یاران جهشی که خصم نومید شده

***

 1391 = سال تولیدملی

امر رهبر را ز جان و دل اطاعت می کنیم

آری از تولید ملی مان حمایت می کنیم

باهم از سرمایه و تولید و کار داخلی

درجهاد اقتصادی هم حفاظت می کنیم

گرچه دشمن نقشه ی نابودی ما می کشد

نقشه اش خنثی به پیمان ولایت می کنیم

از نود بگذشت و یک دروازه ی ما وا نشد

همره دروازه بان چون استقامت می کنیم

بس گوارا باشد استقلال و پیروزی به ما

با شهیدان تا در ین میدان رقابت می کنیم

ما که فرزندان سلمانیم از ایران زمین

پای بیعت با علی ، غسل شهادت می کنیم

جمله سربازیم و جان برکف در ین تیم خدا

روز و شب از سنگر قرآن حراست می کنیم.

***


  
  

 

شکر  لله که ز ره  بار دگر عید آمد

شوکت موکب گل باز  به تجدید آمد

نو بهار است و شکفته است لب فروردین

جامه ی سبز زری دوز ، به تن کرده زمین

از نسیمش همه گیتی طرب انگیز تر است

گرچه نوروز در ایران شعف آمیز تر است

آن هم امسال که فرموده ی رهبر این است

او که هر جمله اش از شهد و شکر شیرین است

کار و سرمایه و تولید در ین سال جدید

عزم ملی طلبد بهر حمایت چه شَدید!


آمدند از همه سو عیدکُنان خرد و کلان

گشته پُر راهرو خانه ز کفش مهمان

میهمانان بهاری بفدای قدم و مقدمتان

صد خوشامد به شما  گرم تر از قم دمتان

هفت سین سفره ی سیری سر سور و سات است

فصل آجیل خوری همره شیرنی جات است

هرکه آجیل بخور نیست نخواهد عیدی

شیرنی خور نبود هرکه ، ندارد عیدی

بسته ی پول سر سفره بود  بر دارید

باند ها تازه رسیده است دگر نشمارید

پسته و فندق و بادام  ز هر گونه که هست

محو سازید که شوخ اند و ترک پیشه و مست

پرچم رنگی هر تخمه  به دندان بدرید

که بود بیرق ما سبز و سپس سرخ و سپید

بخورید آنچه در اینجاست  همه ایرانیست

ژاپنی ، ترک ز چین یا که ز آمریکا نیست

هرکه چیزی نخورد جان خودم مدیون است

آن که تعارف بکند تا به ابد مغبون است

جیب تان خالی از آجیل نبینم دَمِ در

میوه در ظرف نماند دَم رفتن ، دیگر

بخورید این همه از بهر شما چیده شده

سال تحویل به رخسار شما دیده شده


مال آخوند به والله  که خوردن دارد

بانگ آن طبل خوشاهنگ شنیدن دارد

گرچه آن طبل ، هزاری است که نبود موجود

غیر افسانه ای امروز از او نیست شهود

بس که این طبل صداکرده جگر پاره شده

جای آن باز ، نهادند و دگر باره شده

هیچ طبلی چو نیاورد دوامی ابَدا

آن ملَک داد به درگاه خدای استعفا

به امیدی که مگر باز خداوند مجید

بگمارد ملک و طبلی ، با امر جدید

همه خوردند بد و خوب ،  شما هم بخورید

نه فرادا  به جماعت ، همه با هم بخورید


هرچه هست این همه عمر از امم عهد قدیم

بر سر سفره ی مردان خدایند مقیم

قرن ها خلق سر سفره ی ملایان اند

باز این جمع فداکار ز رسوایان اند!

این که عمامه به سربسته و خود پیش تر است

سنگ جُهّال به پیشانی او  بیش تر است

این همه کُشته ی مظلوم که خفته اند به خاک

با رخی سرخ و سری سبز و تنی چاکاچاک

اهل علم و عمل حوزه و دانشگاه اند

که ز فیض دم شان اهل نظر آگاه اند

جان ما ، در همه جا بهر فدا درکف ماست

پیشگام همه در رزم و بلایا صف ماست


الغرض قصد شکایت به سرم هیچ نبود

ناگهان درب دلم باز شد و عطسه نمود

تلخ شد کام شما ، باز تلافی بکنید

مزه ای از شکلات و گز و تافی بکنید

من نگویم بخدا  ، گفته خدا در قرآن

بخوریدان و بنوشید  ای اهل ایمان

حرف من نیست «کلوا» ، جمله ی «من رزق الله»

هست فرقان و  بود متن کلامِ   الله

بخور اما مکن اسراف و مخور مال حرام

خوش بنوش و چو یکی سرو خرامان بخرام

هم بخور هم بده یاران و عزیزان بخور ند

هم عطا کن که ضعیفان و یتیمان ببر ند

ور نه بعد از تو به غارت برود از همه سو

نه ثوابی ، نه دعایی، نه بگویند نکو

هرکه خود خورد و خورانید بهشت از او باد

عشرت آخرت و عیش کنشت از او باد

پس دگر بار بنوشید و به شادی بخورید

تا نگشته است ز پس فصل کسادی بخورید

 


  
  

بنام خدای قدیر و غدیر

تبریک به آستان قائم (ص) . بر خامنـه ایّ و آل هـاشم

چون هست غدیر عید اکبر . تبریک نخست ما به رهبر

خرسند همه ازین عنایت . حق کرده عطا بما امامت

فرمود کنون به دین رضایم . راضی به کتاب با ولایم

با رهبری علیست دین، دین . از بعد تو خاتم النبیین

این دین به ولایت است کامل . نعمت به ولایت است شامل

حق با علی و علیست باحق . زیرا که علیست حق مطلق

آنکس که علی امام او نیست . خیر دوجهان بکام او نیست

هرکس زعلی برید پیوند . پیوند بریده از خداوند

گرحکم علی روا نباشد . نامی ز حقیقت خدا نباشد

جز پوسته ای ز دین نبینند . گرغیرعلی کسی گزینند

اصل است علی و مغزدین است . قطب است و امیرمؤمنین است

تبریک به آستان قائم (ص). برخامنه ای و آل هاشم


ارتش همه شادمان عیدند . از صدر ستاد تا پدافند

یاران زمینی و هوائی . دریائی و لشکر خدائی

از صالحی آن ریاست کل . تا تک تک افسران نوگل

از حاء حفاظت اطلاعات . تا یای عقیدتی به کرّات

ازمرز جنوب وغرب کشور . تا شرق و کرانه های خاور

خنداب و نطنز و سایت فُردُو . هرموضع و سنگری و اردو

از سایت کرند تا عجب شیر . لبخند بلب جوان و هم پیر

از زابل و زاهدان و شیراز . تا مرزشلمچه ، بعدِ اهواز

از ساحل چابهار و عمّان . تا قشم و خلیج فارس و تنبان

تبریز و مراغه و سنندج . کرمانشه و اصفهان و آوج

از یزد گرفته تا خراسان . شادند همه جنود رحمان

تبریک به آستان قائم(ص) . برخامنه ای و آل هاشم


ارتش که بحق ولا پذیرست . سر مست می خم غدیرست

سرشار ز قدرت و غرورست . غرق شعف است و در سرورست

چون عید ولایت است و بر ما . از سوی خدا علیست مولا

نازل شده آیه ای چو «الیوم» . گردیده تمام حجت ای قوم

آن روز اگر چه ما نبودیم . امروز تلافی اش نمودیم

برعهدو وفای با ولایت . هستیم هماره تا شهادت

شاهد طلبند اگر جهاله . بینند دفاع هشت ساله

صدها و هزارها شهیدش . از امت و ارتش رشیدش

هر ارتشی غیور دین دار . سرباز وطن بصیر و بیدار

صف درصف و جان بکف نشسته . بر غیر، ره نفوذ بسته

برلب همه نغمه های قرآن . در چهره صفا و نور ایمان

تبریک به آستان قائم (ص). برخامنه ای و آل هاشم


سرمایة ملت است ارتش . در خط امامت است ارتش

آماده و جان خویش برکف . هموند شهادت است ارتش

پیوسته در اقتدار و شوکت . الگوی شهامت است ارتش

شب تا به سحر همیشه بیدار . محراب عبادت است ارتش

از پیشقراولان مهدی (ص) است . سرباز ولایت است ارتش

جمع اند در آن تمام اقوام . گلواژة وحدت است ارتش

ارتش ز خدا گرفته ترفیع . شایستة رفعت است ارتش

صفّی که بنای اوست مرصوص . پاینده به عزّت است ارتش

پرورده اسامه های بسیار . پروردة  عترت است ارتش

هرگز ندهد به اجنبی باج . نام آور غیرت است ارتش

دشمن ز صلابتش هراسان . آوای بصیرت است ارتش

تبریک به آستان قائم (ص). برخامنه ای و آل هاشم


این عید غدیر عید نور ست . هنگامة شادی و سرور ست

باید بدهیم دست بیعت . این روز دوباره با ولایت

ای سید ما امیر عالِم . شبل علوی ز آل هاشم

از سوی ولیّ وَرا وزیری . بر ارتش رهبری امیری

ارتش همه داده دست بیعت . با دست تو  با امام امت

امروز کنیم اندر این عید . آن بیعت جاودانه تجدید

امسال بویژه کـاندر ین ماه . با روز بسیج گشته همراه

تبریک به آستان قائم (ص) . بر خامنـه ایّ و آل هـاشم

 

عیدغدیر 1431 = آذر 1389 


  
  

 

ساعت به سرعت می رود

پیوسته فرصت می رود

دل سوی غربت می رود

 « مسلم به تربت می رود !؟ »


در  بهمن سال نود

دور از بلا و چشم بد

از پرتو لطف صمد

« مسلم به تربت می رود !؟ »


نصرمن اللا بهمن است

انا فتحنا بهمن است

والفجر زیبا بهمن است

« مسلم به تربت می رود !؟ »


پرسی که مسلم نام کیست ؟

یعقوبی است آن شیخ بیست

شوخی که زین پس هست و نیست

« مسلم به تربت می رود !؟ »


کپسول شور و هلهله

متن کتاب زلزله

مواج و شیرین چون ژله

« مسلم به تربت می رود !؟ »


مسلم چو قلبش تیر شد

تقدیر بر تغییر شد

در سازمان تدبیر شد

« مسلم به تربت می رود !؟ »


طاهر شد اینک کارساز

دادند دستش اهل راز

قرآن و عترت با نماز

« مسلم به تربت می رود !؟ »


همتا و هموند آمده

با قند و لبخند آمده

او از «پدافند» آمده

« مسلم به تربت می رود !؟ »


مسلم چو « سر بالا » رود

نبـوَد عجب حالا رود

سخت است کاو زاینجا رود

« مسلم به تربت می رود !؟ »


مسلم رود ، طاهر رسد

ماهر رود قاهر رسد

این رشته تا آخر رسد

« مسلم به تربت می رود !؟ »


مسلم کجا ، طاهر کجا

مومن کجا ، ناصر کجا

مرشد کجا، شاعر کجا

« مسلم به تربت می رود !؟ »


ماجمله هم پیمانه ایم

در سازمان همخانه ایم

شمع هم و پروانه ایم

« مسلم به تربت می رود !؟ »


با « آل هاشم » همنفس

یعسوب او ، ما چون عسس

این جمع نیکان اند و بس

« مسلم به تربت می رود !؟ »


شنبه 15/11/1390  


  
  

امر رهبر را زجان و دل اطاعت می کنیم

آری از تولید ملی مان حمایت می کنیم

باهم از سرمایه و تولید و کار داخلی

در جهاد اقتصادی مان حفاظت می کنیم

گر چه دشمن نقشه ی نابودی ما می کشد

نقشه اش خنثی به پیمان ولایت می کنیم

از نود بگذشت و یک دروازه ی ما وا نشد

همره دروازه بان چون استقامت می کنیم

بس گوارا باشد استقلال و پیروزی به ما

با شهیدان تا درین میدان رقابت می کنیم

جمله سربازیم و جان بر کف درین تیم خدا

روز و شب از سنگر قرآن حراست می کنیم

ما که فرزندان سلمانیم از ایران زمین

با علی تا پای جان اعلام بیعت می کنیم

 

نوروز  1391


  
  

مادر ، مدار دایره ی هستی

مادر !  مدیر هرچه هنر هستی


از دامن تو مرد رود معراج

استاد انبیای بشر هستی


پا در بهشت داری و سر در عرش

خورشیدصبح و ماه سحر هستی


مفهوم عشق پاک تویی مادر

رمز وفا و گنج گهر هستی


دارند از دعای تو خوبان فیض

اکسیر ذکر اهل نظر هستی


چونان خدا مربی انسانی

با اذن او تو  کان اثر هستی


ای کیمیای مهر و فداکاری

دستی در آفرینش ما داری!


  
  
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ امید به آینده 2 ولی می رسد بانگ تکبیر ما از ایران به اقصا نقاط جهان بت سلطه جویان دیرینـه را ز هم بشکند ، شوکت شیعیان پیام حقیقت ز قـرآن ما در عالم جهانگیر و پویا شود درفش ولایت به بام زمین به اذن خداوند ، برپا شود ** من آن روز شاید نباشم ولی خوشم چون وطن قدرت برتراست چهل سال دوم، جوانان من! گوارای تان باد ، بس خوشتر است
+ امید به آینده ولیّ فقیه این علیّ زمان امام من و سَروَر عارفان چنین گفت با آن بیان رسـا بشارت به ما داد و آیندگان چهـل ساله ی دوّم انقلاب بسی بهتر است از چهل سال پیش نمانَد ازین دشمنان بر زمین یکی هم ، پی نفی و اثبات خویش ولی می رسد بانگ تکبیـر ما از ایران به اقصا نقاط جهان بت سلطه جویان دیرینـه را ز هم بشکند ، شوکت شیعیان