دیده ها بر ره است و محو نگاه / می رسد موکب ستاره و ماه
حاجیان چون ستاره برگشتند / پاک و پاکیزه از هر آنچه گناه
برتر است از فرشتگان حاجی / در مقام و مکان و عزت وجاه
چون ملک نیست در عمل مختار / ولی این ، گشته چون ملک دلخواه
می زند بوسه صد هزار ملک / پای این حاجیِ رسیده ز راه
پس بگویم ز عمق جان تبریک / ز قبولان شماردت «الله»
آمدی از زیارت حرمین
بینمت باز در مزار «حسین»
خیرمقدم که حاجیِ مأجور / بازگشت از حریم مهبط نور
آمد این میهمان حضرت حق / با صفای دل و سری پر شور
می نوازد مشام را بویی / که شمیم ولا در او مستور
بوی عطر مدینه می آید / از همین جا نه از کرانه ی طور
دستِ پُر باز گشته حاجی ما / دست خالی ، که آید از ره دور؟
چیست سوغات این سفر ، یاران؟ / رحمت و معرفت ، هدایت و نور
بنِگر بر تن اش غبار بقیع / هست پیدا هنوز و گَرد عبور
در منا از منی ، رها گشته / جُسته در مشعر، اعتلای شعور
پیکرِ بد نهاد شیطان را / کرده با سنگسارِ رمی ، به گور
سر پیِ بندگی سپرده به تیغ / بُرده قربان به پیشگاه غفور
بر سر کوی او به سعی و طواف / گشته ، تا ره بَرَد به فیض حضور
حاجیان باد ، حج تان مقبول / این زیارات و سعیکم مشکور
آمدی از زیارت حرمین
بینمت باز در مزار «حسین»
تبریک به همه جوانان میهنم بمناسبت روز شاد و پرنشاط «جوان» |
|
سـرمایة انقلاب و کشور |
هم نوردل و امیـد رهبـر |
سازنده ی برج اوج فردا |
همواره تویی ، جوان پویا |
ای عزّت و افتخار میهن |
وی سنگر اقتدار میهن |
هرنسل که تا کنون گذشته |
امروز، امید بر تو بسته |
بشنو ز رسول مهربانی «ص» |
این نکته به ساحت جوانی |
درطاعت حق هرآن جوان است |
محبوب خدای مهربان است |
برگشته بسی عذاب غمبـار |
درسایة یک جوان دینـدار |
پس قدر خود و جوانی ات را |
بشناس و بمان برای فـردا |
بشتاب و مکن درنگ ، جانم |
ای رمز شکوه و فر ، جوانم |
با دست تو ، مام کشور من |
آباد تر است و سبز و روشن |
م . پ |
تسلیت صمیمانه به همه هموطنانم در مناطق غرب ایران
غرب کشور ز عمق جان لرزید قلب ایران ز داغ شان لرزید
خطه ی قهرمان «کرماشان» زیر تابوت قهـرمـان لرزید
بر رخ کودکان کرد غمین اشک انـدوه بی امان لرزید
مادری در کنار فرزندش جان سپرد و زمان ازآن لرزید
« قصرشیرین » ز داغ صد فرهاد بی ستون گشت و از فغان لرزید
« ابن اسحاق » بعد صدها سال از « سرپل » درآن جهان لرزید
دست « ارتش» گرفت دستی را که ز سرما بی آشیان لرزید
تا کمک های دولتی برسد ملت از پیر و از جوان لرزید
همره ارتش و سپاه و بسیج خلق ، با سیل کاروان لرزید
مرد و زن در سراسر کشور شد بسیج و بسوی شان لرزید
آبان 1396
دیده ها بر ره است و محو نگاه
می رسد موکب ستاره و ماه
حاجیان چون ستاره برگشتند
پاک و پاکیزه از هر آنچه گناه
برتر است از فرشتگان حاجی
در مقام و مکان و عزت وجاه
چون ملک نیست در عمل مختار
ولی این ، گشته چون ملک دلخواه
می زند بوسه صد هزار ملک
پای این حاجیِ رسیده ز راه
پس بگویم ز عمق جان تبریک
ز قبولان شماردت «الله»
آمدی از زیارت حرمین
بینمت باز در مزار «حسین»
*****
خیرمقدم که حاجیِ مأجور
بازگشت از حریم مهبط نور
آمد این میهمان حضرت حق
با صفای دل و سری پر شور
می نوازد مشام را بویی
که شمیم ولا در او مستور
بوی عطر مدینه می آید
از همین جا نه از کرانه ی طور
دستِ پُر باز گشته حاجی ما
دست خالی ، که آید از ره دور؟
چیست سوغات این سفر یاران؟
رحمت و معرفت ، هدایت و نور
بنِگر بر تن اش غبار بقیع
هست پیدا هنوز و گَرد عبور
در منا از منی ، رها گشته
جُسته در مشعر، اعتلای شعور
پیکرِ بد نهاد شیطان را
کرده با سنگسارِ رمی، به گور
سر پیِ بندگی سپرده به تیغ
بُرده قربان به پیشگاه غفور
بر سر کوی او به سعی و طواف
گشته ، تا ره بَرَد به فیض حضور
حاجیان باد ، حج تان مقبول
این زیارات و سعیکم مشکور
آمدی از زیارت حرمین
بینمت باز در مزار «حسین»
*****
ز گل مژده آمد بهاران رسید = شکوفایی باغ و بستان رسید
چکد قطره ی شبنم از برگ گل = ز هر سو نوای هَزاران رسید
ز گلبانگ بلبل چمن تازه شد = نسیم خوش از مَرغزاران رسید
ببین جشن زیبای رنگین کمان = که با برقِ الماسِ باران رسید
سرود هماهنگ « فرخنده باد » = ز رقص خوش آبشاران رسید
به بر ، دامن مخمل و ارغوان = به سرتاج گل ، کوهساران رسید
غم از دل برون ، بانگ شادی بر آر = که خورشید امّیدواران رسید
« مبارک بود عید و فصل بهار » = به گوش از ملاقات یاران رسید
چه خوش خاطراتی است عشّاق را = به یاران بگو یادگاران رسید
«پیام» این غزل نغمهء شادی است
که از مقـدم رهسپـاران رسیـد
فدای سعی فزاینده و مدام معلم
بلند باد به گیتی هماره نام معلم
بسی رفیع تر از هفت آسمان بود، آری
جلال و منزلت و رتبه و مقام معلم
معلمی ی بشر شغل انبیای الهی است
چراغ راه همه نسلها پیام معلم
ز گل مژده آمد بهاران رسید
شکوفایی باغ و بستان رسید
چکد قطره ی شبنم از برگ گل
ز هر سو نوای هَزاران رسید
ز گلبانگ بلبل چمن تازه شد
نسیم خوش از مَرغزاران رسید
ببین جشن زیبای رنگین کمان
که با برقِ الماسِ باران رسید
سرود هماهنگ « فرخنده باد »
ز رقص خوش آبشاران رسید
به بر ، دامن مخمل و ارغوان
به سرتاج گل ، کوهساران رسید
غم از دل برون ، بانگ شادی بر آر
که خورشید امّیدواران رسید
« مبارک بود عید و فصل بهار »
به گوش از ملاقات یاران رسید
چه خوش خاطراتی است عشّاق را
به یاران بگو یادگاران رسید
ز شهد شرابش شود مستِ مست
چو لب بر لب گلعذاران رسید
«پیام» این غزل نغمه ی شادی است
که از مقدم رهسپاران رسید