سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رخت بر بستن نزدیک است . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

صفحات اختصاصی
 
قرآن ، نماز
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :25
بازدید دیروز :119
کل بازدید :152402
تعداد کل یاداشته ها : 164
103/9/3
4:44 ع

یک روز به ناز آزمودند مرا

روزی به غم و نیاز سودند مرا

 

چون مرحله های عشق را طی کردم

در بند به بندگی نمودند مرا

*


  
  

روزی که خدا خلقت ما کرد شروع

خورشید به چشم روشنی کرد طلوع

 

دیدم که فرشته ای در آن لحظه سرود

هشدار !  که سیگار کشیدن ممنوع 

*

جمعی که بود یکی در آن سیگاری

ایمن نبود هیچ یک از بیماری

 

گر میطلبی سلامتی در همه عمر

از جنس دخانیات جو بیزاری

*

سیگار بلای جسم و جان من و توست

این شعله به مال و خانمان من و توست

 

جرم است اگر کسی کشد اندر جمع

چون مصرف سیگار زیان من و توست 

*

ای خائن لامذهب بی دین ! سیگار

ای دشمن دوستان دیرین ! سیگار

 

زان آتش و دودی که به دل داری تو

آتش به جهان کشیدی از کین ! سیگار 

*

 


  
  

عید سعید فطر چه روزی خجسته است

 اعلام رتبه های قبولان رسته است


ای رتبه های صد، نظری هم به ما کنید

اینجا دلی ز سنگ جدائی شکسته است

*


  
  

چیست قربان قرب حق را یافتن

با گذشتن از دل و دنیا و زن

 

چیست قربان بگذری از جان خویش

پا نهی بر عشق و فرزندان خویش

 

می شوی واصل به قرب از این گذر

بس گوارا  گر که هستی ره سپر

*


  
  

 

ما نسل زلال آفتاب و آبیم

روشنگر شام تار ، چون مهتابیم

با دست علی گونه بیاییم همه 

«ایتام نیازمند را دریابیم»

***

ما راهوَران لحظه های نابیم

از دیدن هر رنج و غمی بی تابیم

دادیم به هم دو دست یاری که مگر

«ایتام نیازمند را دریابیم»

***

باید اگر اهل مصحف و آدابیم

با سر به ندای (سابقوا) بشتابیم

احسان به نهان را ز علی آموزیم

«ایتام نیازمند را در یابیم»

***


  
  

 

اگر بی کس و بی پناهی بگو زن

اگرسبزه یا  رو سیاهی  بگو ، زن


مجرّد ، فقط ذات پروردگار است

تو تنها شوی در گناهی،  بگو ، زن


تمکّن به زن داشتن گر نداری

به آواز پر سوز و آهی بگو ، زن


دعا کن به درگاه یزدان شب و روز

که بنمایدت بلکه راهی ، بگو ، زن


نگو زن بود مایه ی فتنه و شر

ثبات زمین گر که خواهی بگو ، زن


چه خلقی عجب ؟ آن که بود و نبودش

رهانَد جهان از تباهی ،  بگو ، زن


ستون کیست در خانه و خانواده ؟

پس از مرد ، خواهی نخواهی. بگو زن


نگو زیر دست آن که در شأن عالی است

مگو  افسر تاج شاهی ، بگو ، زن

 

ز دامان زن می رود  مرد، معراج

به هر مسند و جایگاهی بگو ، زن


بکن خدمت زن به هر پست و شغلی

چه در ارتشی یا سپاهی بگو ، زن


بپرسند اگر ، کیست بر جسم ها جان

به تدبیر و لطف الهی ؟  بگو ، زن


چو سیب و چو صبح و چو سرو و چو سنبل

که باشد چنین مهر و ماهی؟ بگو ، زن


چو در خانه جویای آرامشی ، باز

 به اطراف بنما نگاهی بگو ، زن


نگو زیر لب ، از عزیزت چو  پرسند

بلند و رسا کن گواهی ، بگو ، زن


 اگر کار مردان به دور از نشاط است

به آهنگ خوش ، گاه گاهی بگو زن


سپس بهر تکمیل درمان ، چهل بار

پس از ذکر های پگاهی بگو زن


مگر مرد ، از عهده ی زن برآید ! ؟

نخواهی که افتی به چاهی  بگو ، زن

 

که را ؟ هست این سان هنر تا نماید

به مشاطه کوهی چو کاهی ، بگو ، زن



  
  

 

لبخند به لب نبی رحمت آمد

صادق پی تهنیت بر امت آمد

افزود شکوه جشن ما را رهبر

آنگاه که با هفته ی وحدت آمد

+

میلاد رسول آخرین آمده است

در خنده گلی ز صادقین آمده است

تا هفته ی وحدت شد از ایران اعلام

در عرش ، ملک به آفرین آمده است

 

 


  
  
<      1   2   3   4      >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ امید به آینده 2 ولی می رسد بانگ تکبیر ما از ایران به اقصا نقاط جهان بت سلطه جویان دیرینـه را ز هم بشکند ، شوکت شیعیان پیام حقیقت ز قـرآن ما در عالم جهانگیر و پویا شود درفش ولایت به بام زمین به اذن خداوند ، برپا شود ** من آن روز شاید نباشم ولی خوشم چون وطن قدرت برتراست چهل سال دوم، جوانان من! گوارای تان باد ، بس خوشتر است
+ امید به آینده ولیّ فقیه این علیّ زمان امام من و سَروَر عارفان چنین گفت با آن بیان رسـا بشارت به ما داد و آیندگان چهـل ساله ی دوّم انقلاب بسی بهتر است از چهل سال پیش نمانَد ازین دشمنان بر زمین یکی هم ، پی نفی و اثبات خویش ولی می رسد بانگ تکبیـر ما از ایران به اقصا نقاط جهان بت سلطه جویان دیرینـه را ز هم بشکند ، شوکت شیعیان