یک روز به ناز آزمودند مرا
روزی به غم و نیاز سودند مرا
چون مرحله های عشق را طی کردم
در بند به بندگی نمودند مرا
*
روزی که خدا خلقت ما کرد شروع
خورشید به چشم روشنی کرد طلوع
دیدم که فرشته ای در آن لحظه سرود
هشدار ! که سیگار کشیدن ممنوع
*
جمعی که بود یکی در آن سیگاری
ایمن نبود هیچ یک از بیماری
گر میطلبی سلامتی در همه عمر
از جنس دخانیات جو بیزاری
*
سیگار بلای جسم و جان من و توست
این شعله به مال و خانمان من و توست
جرم است اگر کسی کشد اندر جمع
چون مصرف سیگار زیان من و توست
*
ای خائن لامذهب بی دین ! سیگار
ای دشمن دوستان دیرین ! سیگار
زان آتش و دودی که به دل داری تو
آتش به جهان کشیدی از کین ! سیگار
*
عید سعید فطر چه روزی خجسته است
اعلام رتبه های قبولان رسته است
ای رتبه های صد، نظری هم به ما کنید
اینجا دلی ز سنگ جدائی شکسته است
*
چیست قربان قرب حق را یافتن
با گذشتن از دل و دنیا و زن
چیست قربان بگذری از جان خویش
پا نهی بر عشق و فرزندان خویش
می شوی واصل به قرب از این گذر
بس گوارا گر که هستی ره سپر
*
ما نسل زلال آفتاب و آبیم
روشنگر شام تار ، چون مهتابیم
با دست علی گونه بیاییم همه
«ایتام نیازمند را دریابیم»
***
ما راهوَران لحظه های نابیم
از دیدن هر رنج و غمی بی تابیم
دادیم به هم دو دست یاری که مگر
«ایتام نیازمند را دریابیم»
***
باید اگر اهل مصحف و آدابیم
با سر به ندای (سابقوا) بشتابیم
احسان به نهان را ز علی آموزیم
«ایتام نیازمند را در یابیم»
***
اگر بی کس و بی پناهی بگو زن
اگرسبزه یا رو سیاهی بگو ، زن
مجرّد ، فقط ذات پروردگار است
تو تنها شوی در گناهی، بگو ، زن
تمکّن به زن داشتن گر نداری
به آواز پر سوز و آهی بگو ، زن
دعا کن به درگاه یزدان شب و روز
که بنمایدت بلکه راهی ، بگو ، زن
نگو زن بود مایه ی فتنه و شر
ثبات زمین گر که خواهی بگو ، زن
چه خلقی عجب ؟ آن که بود و نبودش
رهانَد جهان از تباهی ، بگو ، زن
ستون کیست در خانه و خانواده ؟
پس از مرد ، خواهی نخواهی. بگو زن
نگو زیر دست آن که در شأن عالی است
مگو افسر تاج شاهی ، بگو ، زن
ز دامان زن می رود مرد، معراج
به هر مسند و جایگاهی بگو ، زن
بکن خدمت زن به هر پست و شغلی
چه در ارتشی یا سپاهی بگو ، زن
بپرسند اگر ، کیست بر جسم ها جان
به تدبیر و لطف الهی ؟ بگو ، زن
چو سیب و چو صبح و چو سرو و چو سنبل
که باشد چنین مهر و ماهی؟ بگو ، زن
چو در خانه جویای آرامشی ، باز
به اطراف بنما نگاهی بگو ، زن
نگو زیر لب ، از عزیزت چو پرسند
بلند و رسا کن گواهی ، بگو ، زن
اگر کار مردان به دور از نشاط است
به آهنگ خوش ، گاه گاهی بگو زن
سپس بهر تکمیل درمان ، چهل بار
پس از ذکر های پگاهی بگو زن
مگر مرد ، از عهده ی زن برآید ! ؟
نخواهی که افتی به چاهی بگو ، زن
که را ؟ هست این سان هنر تا نماید
به مشاطه کوهی چو کاهی ، بگو ، زن
لبخند به لب نبی رحمت آمد
صادق پی تهنیت بر امت آمد
افزود شکوه جشن ما را رهبر
آنگاه که با هفته ی وحدت آمد
+
میلاد رسول آخرین آمده است
در خنده گلی ز صادقین آمده است
تا هفته ی وحدت شد از ایران اعلام
در عرش ، ملک به آفرین آمده است