ماه قرآن شب به شب گردد چرا باریک تر
بار دیگر می شود شب های ما تاریک تر
لیلة القدری که روشن تر بُد از شمس الضحی
رفت و ما ماندیم و از شب روزها تاریک تر
***
باور کنیم ماه خدا رو به رفتن است ؟
باور کنیم پنجره ها رو به بستن است؟
بوی حلول عید رسد باز بر مشام
عنقای قدس بر سر ما در نشستن است
بشنو چسان ز تیر دعای سحرگهان
قفل فریب در تب و تاب شکستن است
زنجیر معصیت که به پای خلوص بود
بنگر که حلقه حلقه به دست گسستن است
در آبشار رحمت او قلب و روح و جان
با اشک شوق در سر و سامان شستن است
با میهمان خانه ی خود میزبان نگر
بی وقفه آیه آیه به گفت و شنفتن است
یا رب بیا و تا همه جا دست من بگیر
یعنی رها مکن که مرا خوی رفتن است