سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم خواسته دنیا خرده گیاهى است خشک و با آلود که از آن چراگاه دورى‏تان باید نمود . دل از آن کندن خوشتر تا به آرام رخت در آن گشادن ، و روزى یک روزه برداشتن پاکیزه‏تر تا ثروت آن را روى هم نهادن . آن که از آن بسیار برداشت به درویشى محکوم است و آن که خود را بى نیاز انگاشت با آسایش مقرون . آن را که زیور دنیا خوش نماید کورى‏اش از پى در آید . و آن که خود را شیفته دنیا دارد ، دنیا درون وى را از اندوه بینبارد ، اندوه‏ها در دانه دل او رقصان اندوهیش سرگرم کند و اندوهى نگران تا آنگاه که گلویش بگیرد و در گوشه‏اى بمیرد . رگهایش بریده اجلش رسیده نیست کردنش بر خدا آسان و افکندنش در گور به عهده برادران . و همانا مرد با ایمان به جهان به دیده عبرت مى‏نگرد ، و از آن به اندازه ضرورت مى‏خورد . و در آن سخن دنیا را به گوش ناخشنودى و دشمنى مى‏شنود . اگر گویند مالدار شد دیرى نگذرد که گویند تهیدست گردید و اگر به بودنش شاد شوند ، غمگین گردند که عمرش به سر رسید . این است حال آدمیان و آنان را نیامده است روزى که نومید شوند در آن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

صفحات اختصاصی
 
قرآن ، نماز
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :16
بازدید دیروز :52
کل بازدید :155867
تعداد کل یاداشته ها : 164
04/3/27
4:52 ع

وقت خلقت گفت چون خلاق عالم یـا عـلی
گفت آدم چون دمیدش روح آن دم یـا عـلی

تا که حوا دید آدم را بدان حسن و جمال
گشت صد دل عاشق و گفتا به آدم یـا عـلی

هدیه اش هابیل چون آورد تا قربان کند
گفت با اخلاص بپذیر از من این کم یـا عـلی

شیث و ادریس و رسولان دگر وقت سلام
دست می دادند و می گفتند با هم یـا عـلی

نوح در طوفان چو پا بر عرشه ی کشتی نهاد
بود با آن مومنین ذکرش دمادم یـا عـلی

چون تبر را برد ابراهیم بر بالای سر
بشکند بت ها ندا در داد محکم یـا عـلی

هاجر اندر سعی مابین صفا و مروه گفت
همره اشکش چو جاری گشت زمزم یـا عـلی

سوی قربانگاه چون می رفت اسماعیل گفت
با پدر ، جانم فدای امر دینم یـا عـلی

حضرت موسی اگر می کرد معجز با عصا
رمز اعجازی بجز این من ندانم یـا عـلی

چون زلیخا عزت یوسف به رأی العین دید
همره یوسف ندا سر داد او هم یـا عـلی

مسند بلقیس اگر نزد سلیمان برده شد
سرّ این اعجاز آصف بود جانم یـا عـلی

با دم جان بخش خود گر مردگان را زنده کرد
راز احیا بخشی فرزند مریم یـا عـلی

ذکر هر پیغمبری در طول تاریخ بشر
بوده در هنگامه ی هر شادی و غم یـا عـلی

همسرش می گفت دیدم مصطفی را در دعا
ذکر او بد در مناجاتش به هر دم یـا عـلی

عالم و آدم همه جن و ملک ، ارض و سما
یـا عـلی گویند و می گوییم ما هم یـا عـلی


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ امید به آینده 2 ولی می رسد بانگ تکبیر ما از ایران به اقصا نقاط جهان بت سلطه جویان دیرینـه را ز هم بشکند ، شوکت شیعیان پیام حقیقت ز قـرآن ما در عالم جهانگیر و پویا شود درفش ولایت به بام زمین به اذن خداوند ، برپا شود ** من آن روز شاید نباشم ولی خوشم چون وطن قدرت برتراست چهل سال دوم، جوانان من! گوارای تان باد ، بس خوشتر است
+ امید به آینده ولیّ فقیه این علیّ زمان امام من و سَروَر عارفان چنین گفت با آن بیان رسـا بشارت به ما داد و آیندگان چهـل ساله ی دوّم انقلاب بسی بهتر است از چهل سال پیش نمانَد ازین دشمنان بر زمین یکی هم ، پی نفی و اثبات خویش ولی می رسد بانگ تکبیـر ما از ایران به اقصا نقاط جهان بت سلطه جویان دیرینـه را ز هم بشکند ، شوکت شیعیان