عید فطرآمد وتفریح شبان رفت که رفت
باز شوال رسید و رمضان رفت که رفت
باز ، شد باز دهان از پی گفتار پلشت
وقت پرخوردن تا نوک زبان رفت که رفت
باز شد، گیشه ی استخر محل از امروز
از سحر شیرجه تا وقت اذان رفت که رفت
لنگ ظهر آمدن بر سر کار آخر شد
باز خوابیدن تا باختران رفت که رفت
چه شکم ها نچراندیم به نام افطار
لنگر انداختن پیش کسان رفت که رفت
بعد افطار عبادتگه ما بُـد سریال
حیف و صدحیف که این فصل و زمان رفت که رفت
تیر دروازه شکستیم به جام رمضان
توبه اما نشکستیم از آن رفت که رفت
صوت قرآن و دعا حیف نشد قسمت ما
شب احیا چو ز ما بود نهان رفت که رفت
مصرف بامیه و شهد و شکر بالا بود
بر سر سفره ی هر خرد و کلان رفت که رفت
روزها گرم ترین روز و بسی طولانی
از عرق تا ورق ارزان و گران رفت که رفت
ای خدا بنده ی شرمنده پناهنده ی توست
گفته بودی که نرو ، باز بمان رفت که رفت