بیست و چهارم ذیالحجّه روز نزول آیه «تطهیر» بر پیامبر(ص) است و در این روز حضرت امیرالمؤمنین(ع)در حال رکوع انگشترى خود را به سائل داد و آیه «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ..» در شان ایشان بر قلب نازنین پیامبر(ص) نازل گردید. همچنین این روز ، روز مباهله و نزول آیات 60 و 61 سوره آلعمران است.
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ.
پس هر که در این باره پس از دانشی که تو را رسیده با تو محاجه کند بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و خویشان خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنتخدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
در سال دهم هجرى (632 میلادی) که پایه هاى حکومت اسلام کاملاً مستحکم شده بود، پیامبر گرامى اسلام حضرت محمد (ص) به موازات مکاتبه با سران دولِ جهان و مراکز مذهبى، نامه اى نیز براى اسقف مسیحیان نجران درحوالی یمن فرستاد و اهالى آن منطقه را به اسلام دعوت کرد. پس از چندی هیئت نمایندگى مسیحیان بمنظور بررسی امر وارد مدینه شدند و مذاکرات آغاز شد. حضرت رسول (ص) براى بار دیگر آنها را به اسلام دعوت کرد؛ ولى اظهار داشتند که ما قبل از تو آئین الهی را پذیرفته ایم. حضرت فرمود: دروغ میگویید، چون شما صلیب را عبادت مى کنید و گوشت خوک مى خورید و عیسى را فرزند خدا مى دانید و این امور با اسلام و اعتقاد به خداوند یگانه سازگار نیست وچون بحث به درازا کشید نتیجه جلسه این شد که براى فرداى آن روز با پیامبر اسلام (ص) قرار مباهله بگذارند؛ «مباهله» یکی از انواع نفرین حق و به معنای لعن است.و قرار شد هر دو طرف فرداى آن روز براى انجام مباهله در خارج از مدینه حاضر شوند. اما ازسوی دیگر هیئت مسیحی پس از مشورت خصوصی با بزرگان خود چنین تصمیم گرفتند که اگر پیامبر اسلام (ص) براى مباهله نیروهاى نظامى و هوادارانش را همراه آورد، با او مباهله کنند، و اگر با خاصان و اهل بیتش در محل مباهله حاضر شود، با او مباهله نکنند؛ چرا که معلوم مى شود پیامبر اسلام (ص) به حقانیت خودش مطمئن است، و گرنه عزیزان خویش را در معرض هلاکت قرار نمى دهد. فردا که شد پیامبر (ص) آمد در حالى که دست على بن ابى طالب (ع) را گرفته بود و حسن و حسین (علیه السلام) در پیش روى آن حضرت راه مىرفتند و فاطمه (س) پشت سرش بود. مسیحیان نجران نیز بیرون آمدند در حالى که اسقف آنها پیشاپیش شان بود و هنگامى که دید ، پیامبر(ص) تنها با آن چند نفر آمده، درباره آنها سؤال کرد به او گفتند: این پسر عمو و داماد او و محبوبترین خلق خدا نزد او است و آن دو کودک ، نورچشمانش و فرزندان دختر او از على (ع) هستند و آن بانوى جوان یگانه دخترش فاطمه (س) است که عزیزترین مردم نزد او، و نزدیکترین افراد به قلب او است بنا براین با دیدن چهره مصمم و مطمئن پیامبر اسلام (ص) و همراهانش از یک سو، و شنیدن سخنان بزرگان خود از سوى دیگر، از مباهله منصرف و ناچارشدند در برابر خواسته هاى پیامبر (ص) تسلیم شوند. و خدمت پیامبر اکرم (ص) رسیده و گفتند: یا اباالقاسم! ما با تو مباهله نمى کنیم، و حاضریم مصالحه کنیم و هر مقدارى که خواسته باشى به تو جزیه بپردازیم. پیامبر بزرگوار اسلام (ص) پیشنهاد آنها را پذیرفت و با ترک مباهله، قرارداد صلحى بین پیامبر اسلام (ص) و مسیحیان نجران بسته شد.