[ و شنید مردى دنیا را نکوهش مى‏کند فرمود : ] اى نکوهنده جهان ، فریفته به نیرنگ آن ، به ژاژهایش دلباخته و به نکوهشش پرداخته . فریفته دنیایى و سرزنشش مى‏نمایى ؟ تو بر دنیا دعوى گناه دارى ، یا دنیا باید بر تو دعوى کند که گنهکارى ؟ دنیا کى سرگشته‏ات ساخت و چسان به دام فریبت انداخت ؟ با خفتنگاههاى پدرانت که پوسیدند ؟ یا با خوابگاههاى مادرانت که در خاک آرمیدند ؟ چند کس را با پنجه‏هایت تیمار داشتى ؟ و چند بیمار را با دستهایت در بستر گذاشتى ؟ بهبود آنان را خواهان بودى ، و دردشان را به پزشکان مى‏نمودى . بامدادان ، که دارویت آنان را بهبودى نداد ، و گریه‏ات آنان را سودى . بیمت آنان را فایدتى نبخشید ، و آنچه خواهانش بودى به تو نرسید ، و نه به نیرویت بیمارى از آنان دور گردید . دنیا از او برایت نمونه‏اى پرداخت ، و از هلاکتجاى وى نمودارى ساخت . دنیا خانه راستى است براى کسى که آن را راستگو انگاشت ، و خانه تندرستى است آن را که شناختش و باور داشت ، و خانه بى نیازى است براى کسى که از آن توشه اندوخت ، و خانه پند است براى آن که از آن پند آموخت . مسجد محبان خداست ، و نمازگاه فرشتگان او ، و فرود آمد نگاه وحى خدا و تجارتجاى دوستان او . در آن آمرزش خدا را به دست آوردند و در آنجا بهشت را سود بردند . چه کسى دنیا را نکوهد حالى که بانگ برداشته است که جدا شدنى است ، و فریاد کرده است که ناماندنى است ، گفته است که خود خواهد مرد و از مردمش کسى جان به درنخواهد برد . با محنت خود از محنت براى آنان نمونه ساخت ، و با شادمانى‏اش آنان را به شوق شادمانى انداخت . شامگاه به سلامت گذشت و بامداد با مصیبتى جانگداز برگشت ، تا مشتاق گرداند و بترساند ، و بیم دهد و بپرهیزاند . پس مردمى در بامداد پشیمانى بد گوى او بودند و مردمى روز رستاخیز او را ستودند . دنیا به یادشان آورد ، و یادآور شدند . با آنان سخن گفت و گفته او را راست داشتند . و پندشان داد ، و از پند او بهره برداشتند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

صفحات اختصاصی
 
قرآن ، نماز
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :17
بازدید دیروز :25
کل بازدید :156809
تعداد کل یاداشته ها : 164
04/4/24
11:54 ع

 

وای از ذیحجه ی امسال و حج عارفان

صحنه ی تکرارعاشورا به دست رهزنان

 

صبح روز عیدقربان خواست قربانی کند

پورسلمان سعودی بهر خویش و همرهان

 

دید صحرای منا لبریز از مرد و زن است

در پی اجرای فرمان خدا ،  پیر وجوان

 

دست هر یک مشت محکم در میان مشت ، سنگ

تا که شیطان را نماید سنگسار آن حاجیان

 

چون که شیطان بزرگش بود استاد این پسر

برنتابید آنچه می دید اندر آن جمع روان

 

گفت با شیطان : که قربانی کنم چندین هزار-

بهر تو من جای قربان دگر زین دشمنان

 

بس پسندید این سخن شیطان و گفتش مرحبا

از ملک سلمان چنین نسلی برآید ! ، جان جان

 

پس پسر از بهر تشریفات خود دستور داد

بسته گردد راه حجاج و روان شد کاروان

 

کاروان می رفت اما میهمانان خدا

روی هم می ریخت از هرسو چنان برگ خزان

 

تشنه جان دادند در آن روزعید آن جمع پاک

در حریم امن ، پیش چشم هیز کرکسان

 

کربلا تکرار شد یک بار دیگر در منا

ای دریغ از جرعه ی آبی به آن لب تشنگان

 

راه را بستند بر احرام پوشان خدا

کاش حرمت در حرم میماند بهر میهمان

 

شد عزا عید مسلمانان ، ز اولاد یهود

بارالها ریشه کَن کُن نسل شان را زین جهان

 


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ امید به آینده 2 ولی می رسد بانگ تکبیر ما از ایران به اقصا نقاط جهان بت سلطه جویان دیرینـه را ز هم بشکند ، شوکت شیعیان پیام حقیقت ز قـرآن ما در عالم جهانگیر و پویا شود درفش ولایت به بام زمین به اذن خداوند ، برپا شود ** من آن روز شاید نباشم ولی خوشم چون وطن قدرت برتراست چهل سال دوم، جوانان من! گوارای تان باد ، بس خوشتر است
+ امید به آینده ولیّ فقیه این علیّ زمان امام من و سَروَر عارفان چنین گفت با آن بیان رسـا بشارت به ما داد و آیندگان چهـل ساله ی دوّم انقلاب بسی بهتر است از چهل سال پیش نمانَد ازین دشمنان بر زمین یکی هم ، پی نفی و اثبات خویش ولی می رسد بانگ تکبیـر ما از ایران به اقصا نقاط جهان بت سلطه جویان دیرینـه را ز هم بشکند ، شوکت شیعیان