سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پارسایى زیور درویشى است ، و سپاس زیور توانگرى . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

صفحات اختصاصی
 
قرآن ، نماز
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :22
بازدید دیروز :119
کل بازدید :152399
تعداد کل یاداشته ها : 164
103/9/3
1:36 ع

 

شکر  لله که ز ره  بار دگر عید آمد

شوکت موکب گل باز  به تجدید آمد

نو بهار است و شکفته است لب فروردین

جامه ی سبز زری دوز ، به تن کرده زمین

از نسیمش همه گیتی طرب انگیز تر است

گرچه نوروز در ایران شعف آمیز تر است

آن هم امسال که فرموده ی رهبر این است

او که هر جمله اش از شهد و شکر شیرین است

کار و سرمایه و تولید در ین سال جدید

عزم ملی طلبد بهر حمایت چه شَدید!


آمدند از همه سو عیدکُنان خرد و کلان

گشته پُر راهرو خانه ز کفش مهمان

میهمانان بهاری بفدای قدم و مقدمتان

صد خوشامد به شما  گرم تر از قم دمتان

هفت سین سفره ی سیری سر سور و سات است

فصل آجیل خوری همره شیرنی جات است

هرکه آجیل بخور نیست نخواهد عیدی

شیرنی خور نبود هرکه ، ندارد عیدی

بسته ی پول سر سفره بود  بر دارید

باند ها تازه رسیده است دگر نشمارید

پسته و فندق و بادام  ز هر گونه که هست

محو سازید که شوخ اند و ترک پیشه و مست

پرچم رنگی هر تخمه  به دندان بدرید

که بود بیرق ما سبز و سپس سرخ و سپید

بخورید آنچه در اینجاست  همه ایرانیست

ژاپنی ، ترک ز چین یا که ز آمریکا نیست

هرکه چیزی نخورد جان خودم مدیون است

آن که تعارف بکند تا به ابد مغبون است

جیب تان خالی از آجیل نبینم دَمِ در

میوه در ظرف نماند دَم رفتن ، دیگر

بخورید این همه از بهر شما چیده شده

سال تحویل به رخسار شما دیده شده


مال آخوند به والله  که خوردن دارد

بانگ آن طبل خوشاهنگ شنیدن دارد

گرچه آن طبل ، هزاری است که نبود موجود

غیر افسانه ای امروز از او نیست شهود

بس که این طبل صداکرده جگر پاره شده

جای آن باز ، نهادند و دگر باره شده

هیچ طبلی چو نیاورد دوامی ابَدا

آن ملَک داد به درگاه خدای استعفا

به امیدی که مگر باز خداوند مجید

بگمارد ملک و طبلی ، با امر جدید

همه خوردند بد و خوب ،  شما هم بخورید

نه فرادا  به جماعت ، همه با هم بخورید


هرچه هست این همه عمر از امم عهد قدیم

بر سر سفره ی مردان خدایند مقیم

قرن ها خلق سر سفره ی ملایان اند

باز این جمع فداکار ز رسوایان اند!

این که عمامه به سربسته و خود پیش تر است

سنگ جُهّال به پیشانی او  بیش تر است

این همه کُشته ی مظلوم که خفته اند به خاک

با رخی سرخ و سری سبز و تنی چاکاچاک

اهل علم و عمل حوزه و دانشگاه اند

که ز فیض دم شان اهل نظر آگاه اند

جان ما ، در همه جا بهر فدا درکف ماست

پیشگام همه در رزم و بلایا صف ماست


الغرض قصد شکایت به سرم هیچ نبود

ناگهان درب دلم باز شد و عطسه نمود

تلخ شد کام شما ، باز تلافی بکنید

مزه ای از شکلات و گز و تافی بکنید

من نگویم بخدا  ، گفته خدا در قرآن

بخوریدان و بنوشید  ای اهل ایمان

حرف من نیست «کلوا» ، جمله ی «من رزق الله»

هست فرقان و  بود متن کلامِ   الله

بخور اما مکن اسراف و مخور مال حرام

خوش بنوش و چو یکی سرو خرامان بخرام

هم بخور هم بده یاران و عزیزان بخور ند

هم عطا کن که ضعیفان و یتیمان ببر ند

ور نه بعد از تو به غارت برود از همه سو

نه ثوابی ، نه دعایی، نه بگویند نکو

هرکه خود خورد و خورانید بهشت از او باد

عشرت آخرت و عیش کنشت از او باد

پس دگر بار بنوشید و به شادی بخورید

تا نگشته است ز پس فصل کسادی بخورید

 


  
  

عید فطرآمد وتفریح شبان رفت که رفت

باز شوال رسید و رمضان رفت که رفت


باز ، شد باز دهان از پی گفتار پلشت

وقت پرخوردن تا نوک زبان رفت که رفت


باز شد، گیشه ی استخر محل از امروز

از سحر شیرجه تا وقت اذان رفت که رفت


لنگ ظهر آمدن بر سر کار آخر شد

باز خوابیدن تا باختران رفت که رفت


چه شکم ها نچراندیم به نام افطار

لنگر انداختن پیش کسان رفت که رفت


بعد افطار عبادتگه ما  بُـد سریال

حیف و صدحیف که این فصل و زمان رفت که رفت


تیر دروازه شکستیم به جام رمضان

توبه اما نشکستیم از آن رفت که رفت


صوت قرآن و دعا حیف نشد قسمت ما

شب احیا چو ز ما بود نهان رفت که رفت


مصرف بامیه و شهد و شکر بالا بود

بر سر سفره ی هر خرد و کلان رفت که رفت


روزها گرم ترین روز و بسی طولانی

از عرق تا ورق  ارزان و گران رفت که رفت


ای خدا بنده ی شرمنده پناهنده ی توست

 

گفته بودی که نرو ، باز بمان رفت که رفت


  
  

 

رمضان رفت و روزه داری رفت

همچنین فصل روزه خواری رفت

 

روز روشن کشیدن سیگار

بی حیایی ، گناهکاری رفت

 

تاسحر شب نشینی و تفریح

خواب تا نیمروز آری رفت

 

گرد مسجدشلوغ بازی ها

دوری از رحل و مهر باری رفت

 

دور تسبیح یک سفر نزدیم

به سفرچشمه سارجاری رفت

 

یک عمل تا هزار می ارزید

تا به سال دگر هزاری رفت

 

همچو ابربهار آمده بود

قطره اشکی شد و بهاری رفت

 

چون نبستیم دل به یاری او

دل برید از دیار و یاری رفت

 

آمد و بی قرارشد تن ما

تا نبینیم بی قراری رفت

 

ما که در شرمساری اش ماندیم

از چه گویم که شرمساری رفت؟

 

قاری امسال صوت خوبی داشت

همره صوت خویش قاری رفت

 

نور را با نوار عوض کردیم

نور بارانی نواری رفت

 

گرچه گویی پیاده آمده بود

تند با سرعت سواری رفت

 

کاشکی سرسپرده اش بودیم

فارغ از ما و سرسپاری رفت

 

جنت و نارخلق شد تقدیر

حیف از جنتی که ناری رفت

 

رفت و برچیده شد ضیافت نور

سود برد آنکه ماندگاری رفت

*

از ماه خدا بیا نگردیم جدا

قرآن و دعا را ننماییم رها

 

آن گونه که بودیم به ماه رمضان

 

باشد روش و شیوه ی هر ماهه ی ما


  
  

یک شبی مثل این همه شبها

که بسی انجمن شود بر پا

شمع ها بین دود ها، کم نور

دور هم جمع جمعی از ادبا

نوبت شاعری رسید که بود

پر سرایش ترین آن شعرا

رفت پشت تریبون معهود

بعد کلی کف و صفیر و  ادا

سینه را صاف کرد چندین بار

روی بینی نهاد عینک را

تا بدانند نیست تکراری

آن چه میخواند و کند انشا

این چنین کرد جمله را آغاز

که ای بقربان پیپ های شما

طی این سال های طولانی

خوانده ام هفت جلدی خود را

از غزل تا قصیده و ترجیع

و از رباعی گرفته  تا  بالا

از مضامین نغز سبک قدیم

تا سپید و نمونه ی نیما

همه حفظ اید ، خوب میدانم

آن چه را من سروده ام اینجا

نیست شایسته ی شماجز این

پس از این دوره ی چهل یلدا

چه بخوانم برای تان امشب ؟

که ز من تاکنون نگشته ادا !

همره حلقه های دود غلیظ

آفرین شد ز هر طرف به هوا

ناگهان با صدای سنگینی

پاسخ اش داد پیری از اعضا

آن چنان برق پیر، سنگین بود

که فیوزش پرید  آن  آقا

پیر، الحق که حرف حقّی زد

گفت:«شاعر،بخوان نمازت را!» 


91/12/9::: 1:13 ص
نظر()
  
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ امید به آینده 2 ولی می رسد بانگ تکبیر ما از ایران به اقصا نقاط جهان بت سلطه جویان دیرینـه را ز هم بشکند ، شوکت شیعیان پیام حقیقت ز قـرآن ما در عالم جهانگیر و پویا شود درفش ولایت به بام زمین به اذن خداوند ، برپا شود ** من آن روز شاید نباشم ولی خوشم چون وطن قدرت برتراست چهل سال دوم، جوانان من! گوارای تان باد ، بس خوشتر است
+ امید به آینده ولیّ فقیه این علیّ زمان امام من و سَروَر عارفان چنین گفت با آن بیان رسـا بشارت به ما داد و آیندگان چهـل ساله ی دوّم انقلاب بسی بهتر است از چهل سال پیش نمانَد ازین دشمنان بر زمین یکی هم ، پی نفی و اثبات خویش ولی می رسد بانگ تکبیـر ما از ایران به اقصا نقاط جهان بت سلطه جویان دیرینـه را ز هم بشکند ، شوکت شیعیان